تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان کنج
تنهایی خودم
و آدرس
ava8976.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 14714
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1
راستی خدا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشید این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم آن را نچینم دلم میخواهد … می شود باز هم کودک شد؟؟ راستی خدا! دلم فردا هوای امروز را می کند
نمیخام تیریپ عشقولانه و تنهایی بردارم ...چون نه عاشقم نه تنهاآ ! تنهآآ . . . یه خورده تنها هستم ولی خوب مگه چ عیبی داره تنهایی ؟؟ . . . اره ... بعضی وقتا زندگی خسته کننده میشه ( ب قول فیروز آدم) آدم تو آمپاس هست ! ولی چ قدر دلخوشی هست و ما نمیبینیمش :) زندگی صید همین خاطره هاست اره ... وقتی میشه از یه فنجون چای گرررم تو سرما لذذذت برد !
وقتی میشه از بغل کردن مامان بابات لذذذت ببری ! وقتی میشه واس چند ساعت ب ظاهر خندید ... وقتی خدا رو داری :)
من از همینا زندگیمو میسازم :) از این آدمآی خوش بین ک همه چیزو قشنگ میبینن نیستم ولی . . . غیر از این کار یه راه دیگه هم دارم ...اینه ک بشینمو گریه کنم و تیریپ غم بردارم . . . ک اصلا جالب نیست ! مگه ما چند سال قراره زندگی کنیم؟؟ حرف برای زدن زیاد دارم :) ولی میدونم حوصله ی خوندن نداری! نمیدونم چند نفر اینو میخونن ! شایدم هیچ کی نخونه :(
من ب این امید این مطلبو میذارم ک شاید شاید فقط فقط حال یک نفرو بهتر کنم :)
واقعا قشنگـــهـــ بهتون تو صیه میکنم تا آخر بخونید :)
شعر زیبای "سيب" از حمید مصدق:
تو به من خنديدي و نمي دانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم باغبان از پي من تند دويد سيب را دست تو ديد غضب آلود به من كرد نگاه سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك و تو رفتي و هنوز، سالهاست كه در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم و من انديشه كنان غرق در اين پندارم كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
. . .
جوابی به شعر "سيب" که منسوب به فروغ فرخ زاد هست:
من به تو خنديدم چون كه مي دانستم تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي پدرم از پي تو تند دويد و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه پدر پير من است من به تو خنديدم تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك دل من گفت: برو چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام حيرت و بغض تو تكرار كنان مي دهد آزارم و من انديشه كنان غرق در اين پندارم كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...
. . .
و سروده ی آقاي جواد نوروزي در ادامه ی این نظیره نویسی:
دخترک خندید و پسرک ماتش برد ! که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد ! غضب آلود به او غیظی کرد ! این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم، بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام ! هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! " پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: " مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام ! عشق قربانی مظلوم غروراست هنوز ! جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم، همه اندیشه کنان غرق در این پندارند: این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت ... !
. . .
و سروده ی آقاي قاسم کشاورز در ادامه ی این نظیره نویسی:
من به تو خندیدم وتو ای دوست چرا تند دویدی رفتی؟ اگر این خنده من بر تو ندایی خوش بود..
من به تو خندیدم که تو از دلهره باز آیی پس...نه به یک دیده مغبوض پدر دور شوی....
من تو را می دیدم وقتی از چینه باغ افتادی،، و دوباره به دو پای دگر مقروضت راه را سر دادی ......
کاش می ماندی و دو سیلی مهمان پدر می بودی.... و به جایش یک عشق هدیه ات میدادم